despair of stars

ناامیدی، تنهایی، سکوت

despair of stars

ناامیدی، تنهایی، سکوت

شب یلدا

اگه بگم امروز توی یه اتوبوس شلوغ توی شلوغ ترین جای شهر زدم زیر گریه و اشکام آویزون شدن... باور می کنید؟ 

اینم شب یلدا... 

دلم تنگ است و بی یادت در این شبها نمی مانم... 

شب یلدام پر از تنهایی و دلتنگیه. 

خدایا یه روزی می رسه که من دیگه تنها نباشم؟؟؟ 

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 1 دی‌ماه سال 1387 ساعت 08:35 ق.ظ http://no-1.blogsky.com

امیدوارم روزی برسه که بگی : توی یه اتوبروس شلوغ توی شلوغ ترین جای شهر زدم زیر خنده !!!
همین که خدا رو داری فکر کنم برای تنها نبودن کافی باشه ...

من همیشه می خندم اما خنده هام...
اون موقع داشتم دیگه می ترکیدم.

علی (مرکز اینترنت آوای یاس اهواز ) دوشنبه 2 دی‌ماه سال 1387 ساعت 03:32 ق.ظ http://avay-yas.com

امید وارم که همیشه خندون و روحت مثله خدمات که ۲۴ ساعته هست همیشه ۲۴ساعته شاد باشی همینو می تونم بگم ۲۴ ساعته خوش باشی یا حق

ساناز سه‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1387 ساعت 09:39 ب.ظ

من باور میکنم عزیزم.امید دارم یه روزی با هم به خوشی هامون و به دلتنگی های حالا بخندیم.اگه بگم منم یه وقتهایی شدیدا احساس تنهایی میکنم باور میکنی؟

تو خودت شاهد اشکام بودی تو اون لحظه...
پس باید باور کنی.
ما همه گاهی احساس تنهایی می کنیم گلکم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد