despair of stars

ناامیدی، تنهایی، سکوت

despair of stars

ناامیدی، تنهایی، سکوت

دل ما

دل ما حرف حساب حالیش نبود

جمع و ضرب، حساب کتاب حالیش نبود

حرفای خودش رو رک و راس می زد

حرف زدن پشت نقاب حالیش نبود

من می ترسوندمش از آخر کار..

اما ترس و اضطراب حالیش نبود

حالا هی بهش میگم:« دیدی نموند

دیدی اون شعرای ناب حالیش نبود»

اما دل تو سینه مرده، ساکته!

اون از اولم جواب حالیش نبود

                                   

                                       « یغما گلروئی»

نظرات 4 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 03:05 ق.ظ http://lawbreaker.blogsky.com

مثل ایتکه از عشق فقط تنهایی و ترس، نا امیدی و دلبتنگیش واسه تو باقی مونده ، تمومش کن و به جاش از عاشق بودنت لذت ببر

من دیگه هرگز نمی خوام عاشق باشم
عشق برای من لذتی نداشته!!!

اخرین جنگ ایرانیان سه‌شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 04:40 ق.ظ http://www.iranianlastwar.blogfa.com

کورش کبیر: ستیز من تنها با تاریکی است و برای نبرد با تاریکی شمشیر بر نمی کشم ، چراغ می افروزم .

همیشه کوروش برای من الگوی یه مرد ایرانی بوده
کوروش پدر همه ماست
همیشه به وجودش افتخار کردم و می کنم
اما امثال کوروش فقط دیگه متعلق به تاریخ هستن

لیلا یکشنبه 10 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 01:27 ق.ظ http://excuseme.persianblog.ir

سلام وبلاگ خوبی دارید تبریک می گم اگه به وبلاگم سربزنید خوشحال می شم امیدوارم دوستان خوبی برای هم باشیم

Gudzila پنج‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 02:51 ق.ظ

مرده شور این دل رو ببره که همه بدبختیا زیر سر اونه. ولی یه نصیحت دوستانه برات دارم: دلت رو تو چنگت بگیر. اون وقت به جای این که اون واسه تو تعیین تکلیف کنه، این تویی که اونو هر جا بخوای می بری! من این کارو کردم. تو هم امتحان کن، ضرر نمی کنی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد